|
ویل دورانت: آن اندازه که از افسانهها بر میآید کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشای دیگری او را دوست میداشتهاند و پایههای سلطنت خود را بر بخشندگی و خوی نیکو قرار داده بود. دشمنان وی از نرمی و گذشت او آگاه بودند و به همین جهت در جنگ با کوروش مانند کسی نبودند که با نیروی نومیدی میجنگد و میداند چارهای نیست جز اینکه بکشد یا خود کشته شود...وی هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت.»
|
تاریخ ایران و ایرانی.فرهنگ و هنر ایران.
|
|
اللهوردی خان معروف به اللهوردی خان گرجی از اسرای گرجی بود که در زمان شاه طهماسب از گرجستان به ایران تبعید شد، به عنوان غلام وارد دربار صفوی شد و پس از مسلمان شدن، در زمان شاه عباس اول به مقام سپهسالاری امپراتوری صفوی و حکومت ایالت فارس امپراتوری صفوی رسید و اقدامات فراوانی برای اعتلای فرهنگ و تمدن ایران انجام داد.
اللهوردی خان در سال ۱۵۹۸/ ۷–۱۰۰۶ به فرماندهی کل نیروهای مسلح صفوی برگزیده شد و این سمت را تا هنگام مرگش در ۱۶۱۳/ ۱۰۲۲ حفظ کرد.
الله وردی خان اقدامات نظامی و فرهنگی و عمرانی فراوانی جهت اعتلای دولت صفوی انجام داد. بی شک میتوان گفت خدماتی که این گرجی برای آواره کنندگانش انجام داد، هیچ امیر ایرانی در دورهٔ صفویه انجام ندادهاست. با رشادت وی لار، بحرین و گمبرون فتح شد. در لشکرکشیهای شاه عباس علیه عثمانیان وی دست راست شاه صفوی بود و اگر امروز حکمت متعالیه و فلسفهٔ ملاصدرا مایهٔ فخر شیعیان است، از قبل فرهنگ دوستی وی میباشد. پل زیبای سی و سه پل در اصفهان که «شاهکار هنر معماری و بسی با شکوه»و «یکی از بهترین آثار معماری کشور» میباشد، به دستور و هزینهٔ وی ساخته شد. خاندان اوندیلادزه قدر آزاداندیشی و گوهر آزادی را به خوبی درک میکردند.
«شاه عباس الله وردی خان را از همهٔ سرداران بزرگ ایران عزیزتر و محترم تر میداشت و چون پیر بود همیشه او را پدر خطاب میکرد. هیچیک از سرداران با او در مقام و مرتبت برابر نبود. او با سی هزار سوار مجهز و جنگ آزمودهای که در اختیار داشت بر تمام ولایات جنوبی ایران و سواحل و جزایر خلیج فارس حکمران بود. شاه عباس در جنگهای بزرگی که با دولت عثمانی میکرد بیشتر به قدرت نظامی او متکی بود»
الله وردی خان که از سال ۱۰۰۴ تا ۱۰۲۲ حاکم فارس بود، مردی آزاداندیش بود و روحیهٔ این سردار آزاده با انزواء و حبس افکار آزاداندیش و الهی سازگار نبود. به همین خاطر وی ملاصدرا را که توسط علمای اصفهان تکفیر و در کهک قم تبعید شده بود به شیراز دعوت کرد. او نامهای بدین مضمون به ملاصدرا نوشت: «من نمیتوانم به کهک بیایم تا بتوانم از محضر درس شما استفاده کنم و به همین جهت در شیراز بنای مدرسهای را برای شما شروع کردهام و همین که تمام شد اطلاع میدهم که بیایید و در این مدرسه تدریس کنید».
الله وردی خان مدرسه را با هزینهٔ خود ساخت و پیش از آنکه ساخت آن به پایان برسد چون دید به درازا خواهد انجامید، همین که قسمتهای ضروری برای استفادهٔ استاد و طلاب آماده شد، از ملاصدرا درخواست کرد که به شیراز بیاید.
در شأن و مقام این مرکز مهم علمی و فرهنگی شیراز همین بس که در زمانی که شرط ورود طلاب به برخی از مدارس اصفهان فرانگرفتن علوم معقول بود، یکی از شرایط تدریس و تحصیل مدرسهٔ خان این بود که حتماً باید یک مدرس علوم معقول در آنجا تدریس نماید.
اقدامات عمرانی دیگر
- احداث نهری عظیم به نام نهر عباسی در شیراز جهت تأمین آب شهر در سال ۱۰۱۰ قمری
- هموار ساختن شکافها و گذرگاههای موجود در مسیر راه اصفهان – شیراز
- ساخت پلهای عظیم در راه اصفهان – شیراز
- ساخت مسجدی بسیار زیبا از سنگ سفید با حجرههایی برای سکونت فقیهان و غربا در شیراز
- ساخت کاروانسرایی بسیار بزرگ و محکم در مسیر راه اصفهان – شیراز که گردشگری آن را بزرگترین و راحتترین کاروانسرا میداند که تا آن زمان دیده و پس از آن خواهد دید.
- ساخت بازار عظیم لار که به گفتهٔ دن گارسیا: «بدون شک یکی از زیباترین و فاخرترین بناهای سراسر قارهٔ آسیاست و میتواند با مجللترین فروشگاههای اروپا برابری کند»
:: برچسبها:
شاه عباس,
الله وردی خان,
ملاصدرا ,
اصفهان ,
نهر عباسی,
امپراتوری صفوی ,
,
|
|
نبرد تیسفون، نبردی میان امپراطوری ایران ساسانی و امپراطوری روم است که در سال ۳۶۳ میلادی در تیسفون و سپس سامرا رخ داده است. این نبرد از آن باب سرنوشتسازاست که ارزش آن به کیان سرزمین ایران میباشد. زیرا امپراطوری روم در حال تصرف پایتخت ایران و پایان هشتصد سال امپراطوری ایران بود.
سیام ماه می سال ۳۶۳ میلادی (هشتم خرداد) در کنار دجله، در محلی که اینک شهر بغداد است و نه چندان دور از شهر تیسفون (مرکز مدائن هفتگانه)، پایتخت امپراتوریایران شاهد نبرد سخت ۶۰ هزار لژیونر رومی با ۶۵ تا ۸۰ هزار سرباز ایرانی به فرماندهی سپهبد مرنا بود. فرماندهی رومیان را ژولیان (فلاویوس کلودیوس ژولیانوس) امپراتور روم شخصاً برعهده داشت. مارسلیوس مورخ یونانی (متولد ۳۳۰ و متوفا در ۳۹۱ میلادی) که به عنوان یک افسر ارتش روم ناظر صحنههای جنگ بود شرح نبرد، علل و نتایج آن را برنگاشته است. به نوشته وی، پس از درگذشت کنستانتین دوم در سوم نوامبر ۳۶۱ در ترسوس که در قسطنطنیه دفن شد ژولیان جانشین او، وارث مساعی او برای پیشگیری از ادامه تصرف قلمرو رومیان در مشرق زمین توسط شاپور دوم (ذوالاکتاف) شاه وقت ایران از دودمان ساسانی شده بود. وی پنجم مارس سال ۳۶۳ میلادی از فرصت دور بودن شاپور از پایتخت استفاده کرد و با ۹۰ هزار لژیونر عازم ایران شد. شاپور دوم برای سرکوب کردن باقیمانده طوایف هون به آن سوی ورارود (آسیای میانه) رفته بود. شاپور قبلاً دوبار دست به حمله نظامی به قلمرو کنستانتین دوم زده و دست رومیان را از مناطق متعدد در آسیای غربی کوتاه کرده بود. ژولیان در رسانیدن خود به پشت دیوارهای پایتخت ایران به قدری شتاب کرد که منتظر پیوستن ۳۰ هزار تن از نظامیانش نشد که آنان را قبلاً روانه ارمنستان ساخته بود. شاپور دوم پس از آگاه شدن از لشکرکشی ژولیان، با عجله عزم بازگشت به پایتخت کرد و تا رسیدن خود با واحدهای اصلی ارتش، سپاه سپهبد مرنا را مامور متوقف ساختن ژولیان کرده بود. سپهبد مرنا در نبرد بیست و نهم ماه مه موفق به متوفق ساختن ژولیان شد که قصد او تصرف پایتخت ایران زمین بود.
افسران ژولیان که متوجه نزدیک شدن شاپور دوم با سواره نظام زره پوش و به نوشته مارسه لیوس، دارای زره و سلاحهایی به شکل «کاتافراکتCataphract (یونانی) و کلیباناریClibanarii(رومی) و واحدهای فیل سوار زوبین انداز شده بودند از ژولیان خواستند که تا رسیدن ۳۰ هزار سرباز کمکی به سامرا عقب نشینی کند که پذیرفت، ولی شاپور و مرنا از تعقیب او دست برنداشتند و ۲۶ ژوئن (۲۷ روز بعد) در حاشیه سامرا نیروهای رومی را پیش از این که به صورت هلال آرایش یابند به محاصره درآوردند. در جریان جنگ، یک سرباز ایرانی زوبین (نیزه کوتاه ـ سر نیزه که از دور به سوی دشمن پرتاب میشد) به سوی ژولیان پرتاب کرد که بر پهلوی او نشست و چند ساعت بعد درگذشت. در پی در گذشت ژولیان، ژنرالهای رومی ژوویان را به سمت امپراتور موقت انتخاب کردند که وی چون توان و استعداد جنگیدن در نیروهای رومی ندید با شاپور صلح کرد و از پنج منطقه بزرگ در شرق مدیترانه و هرگونه ادعای روم در ارمنستان صرف نظر کرد و متعهد شد که شخصاً به مناطق پنجگانه مراجعه کند و به دست خود پرچم ایران در آنجا برافرازد که چنین کرد و این عمل در تاریخ امپراتوری روم یک تحقیر خوانده شده است. شاپور دوم که ۷۰ سال بر ایران حکومت کرد و شهر نیشابور را در خراسان ساخت به روش شاپور اول، دستور داد که مجسمههایی بسازند که کشتگان رومی را در زیر پای سواره نظام ایران نشان دهد تا این پیروزی هرگز فراموش نشود و به سان شاپور اول، اسیران رومی را هم برای کار کشاورزی به خوزستان فرستاد.
:: برچسبها:
نبرد تیسفون,
امپراطوری ایران ساسانی,
امپراطوری روم,
لژیون,
,
|
|
تپه گیان در ۱۹ کیلومتری جنوب غربی شهر نهاوند و ۲ کیلومتری سراب گیان و در کنار شهری به همین نام قرار گرفتهاست و به عنوان یکی از قدیمیترین آثار تاریخی قابل بازدید و تحقیق میباشد.
باستان شناسان قدمت این منطقه را ۳۷ قرن قبل از میلاد میدانند. مورخان را عقیده بر این است که ۵۵۰۰ تا ۵۷۰۰ سال قبل در این تپه مردمانی میزیستهاند که از اقوام بومی ایران بودهاند و تمدنی شبیه به تمدن میانرودان داشتهاند. ولی بعدها این قوم توسط اقوام مهاجر اروپایی و آسیایی از بین رفته و قوم جدید تمدن درخشان جدیدی را به وجود آوردهاند که با تمدن میانرودان شباهتی نداشتهاست
رای اولین بار یکی از مورخین به نام هرتسفلد در تپه گیان یک نوع سفال منقوشی میبیند که بنا به اظهار وی نمونههایی از آن سفالها را در سال ۱۹۳۶ میلادی نزد عتیقه فروشان همدان دیده بود؛ لذاچند سال بعد موزه لوور پاریسبه پروفسور رومن گریشمن و ژرژ کنتنو مأموریت میدهد تا کاوشهای وسیع تری را در این محل انجام دهند. این کاوشها در سال ۱۳۱۰ انجام شد و نتیجه مطالعات آنها در کتاب «کاوش در تپه گیان نهاوند» منتشر گردید.
پروفسور رومن گیرشمن به همراه دکتر کنتو از موزه لوور پاریس در سال ۱۹۱۱ میلادی مطالعات و حفاریهایی روی تپه انجام دادهاند و تاریخ آن را به ۳۷ قرن پیش از میلاد نسبت دادند. ساکنان گیان در آن زمان از اقوامی به نام کاسیهابودند که قبل از ورود آریاییها در مناطق غربی ایران مثل لرستان کنونی و دشت گیان زندگی میکردند. البته هم اکنون جز تلی از خاک چیزی از این تپه باقی نمانده است. بسیاری از آثار بدست آمده از حفاریهای این تپه هم اکنون در موزههای بزرگ دنیا مانند لوور و ایران باستان نگهداری میشوند که از آن جمله میتوان به جام زرین و ظروف سفالی منقوش اشاره کرد.
گیرشمن و هیئت همراه تپه گیان را تا عمق ۱۹ متری حفاری نمودند و در نتیجه تحقیقات خود به ۵ طبقه با خصوصیات متمایز برخورد نمودند که نشانگر وجود ۵ دوره از تمدن قدیم بود و نشان میداد که این منطقه دارای قدمتی در حدود ۵۷۰۰ سال است.
:: برچسبها:
تپه گیان,
موزه لوور ,
تمدن میانرودان,
,
|
|
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
دربارهٔ چیرگیهای مغولان بر سلطنت خوارمشاهیان
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد |
|
هم رونق زمان شما نیز بگذرد |
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب |
|
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد |
باد خزان نکبت ایام ناگهان |
|
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد |
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام |
|
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد |
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز |
|
این تیزی سنان شما نیز بگذرد |
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد |
|
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد |
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت |
|
این عوعو سگان شما نیز بگذرد |
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست |
|
گرد سم خران شما نیز بگذرد |
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت |
|
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد |
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت |
|
ناچار کاروان شما نیز بگذرد |
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن |
|
تأثیر اختران شما نیز بگذرد |
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید |
|
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد |
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان |
|
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد |
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم |
|
تا سختی کمان شما نیز بگذرد |
در باغ دولت دگران بود مدتی |
|
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد |
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه |
|
این آب ناروان شما نیز بگذرد |
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع |
|
این گرگی شبان شما نیز بگذرد |
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست |
|
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد |
ای دوستان! به نیکی خوهم دعای سیف |
|
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد |
|
|
سیف فرغانی |
:: برچسبها:
مغولان,
سلطنت خوارمشاهیان,
,
|
|
سنگنگاره اهورامزدا و اردشیربابکان که یکی از زیباترین و سالمترین نقوش بازمانده از دورهٔ ساسانی است، در گوشهٔ شرقی محوطهٔ نقش رستم، بر سینهٔ صخرهای تراشیده شده که ۲ متر از سطح زمین، فاصله دارد و دارای ۶٫۶۵ متر پهنا و ۲٫۴۰ متر بلندا است.
در این نقش، اردشیر بابکان در سوی چپ مجلس، سوار بر اسبی، کندهکاری شده و روبهروی او، اهورامزدا که او نیز سوار است و از نیمرخ نقش شده، قرار دارد. پشت سر اردشیر، یک جوان، مگسپرانی در دست دارد و زیرپای اسب اردشیر پیکر بیجان اردوان پنجم بهخاک افتاده و قرینهٔ آن در زیر پای اسب اهورامزدا نیز، نقش شدهاست.
اهورامزدا دست راستش را به سوی اردشیر دراز کرده و حلقهای (دیهیم شهریاری) را به او اهدا میکند و در دست چپش شاخههای برسم را نگه داشتهاست.
بر روی سینهٔ اسب اردشیر، کتیبهای به سه زبان پهلوی ساسانی اشکانی، و یونانی وجود دارد که ترجمهٔ آن، چنین است: «این است پیکر مزداپرست، خداوندگار اردشیر، شاه شاهان ایران، که نژاد از ایزدان دارد، پسر خداوندگار بابک، شاه.»
بر روی اسب اهورامزدا هم متنی سه زبانه کنده شده که ترجمهاش در زبان یونانی، «این است پیکر خداوند زئوس» و در متون پهلوی «این است پیکر خداوند اهورامزدا» میباشد.
:: برچسبها:
دورهٔ ساسانی,
سنگنگاره اهورامزدا و اردشیربابکان,
پهلوی ساسانی,
اشکانی,
یونانی,
,
|
|
کورشنامه یا کوروپدیا کسنوفون برای نوشتن این کتاب از دوران حضور خود در جنگ با سپاهیان کوروش کوچک بین سالهای ۴۰۰–۴۰۱ پیش از میلاد و آشنایی نزدیک با فرهنگ ایرانیان الهام گرفتهاست.طولانیترین اثر کسنوفون، نویسنده و سپاهی آتنی سده پنجم پیش از میلاد است. در این کتاب، کسنوفون شیوه پرورش، آموزش و زندگی کوروش بزرگ را نگاشتهاست.
هر چند روشن است که کسنوفون نمیخواسته تاریخ نگاری کند ولی نمیتوان بدرستی گونه ادبی این اثر را تمیز داد. خود او در صفحات آغازین کتاب میگوید که هنگامی به فکر نوشتن کتاب افتاده که به علل شکستخوردن حکومتهای مردمی میاندیشیده و تاریخ زندگی کوروش در درجه دوم اهمیت قرار داشتهاست.
کوروشنامه تأثیر مهمی بر روی اسکندر مقدونی و ژولیوس سزار گذاشت. برخی این کتاب را پاسخی به رساله جمهور نوشته افلاطون میدانند. اما پس دوران یونان باستان به فراموشی سپرده شد.کوروشنامه رمانی سیاسی و با نثری ساده دربارهٔ پرورش و آموزش فرمانروایی آرمانی است که برای فرمانرانی و پیشبرد یک سرزمین با خودسرانگی نیکخواهانه و خردمندانه در برابر بندگانی فرمانبردار و ستایشگر آماده شدهاست.او پادشاهی کوروش را نمونه ایدهآلی از حکومت عادلانه بر مردمی از اقوام و مذاهب گوناگون میداند. به اینگونه او از تاریخ برای بیان چگونگی نظام اخلاقی مطلوب خود برای رشد جامعه استفاده میکند.
با آغاز عصر روشنگری رجوع به کوروشنامه بار دیگر آغاز شد و ترجمههای جدید آن، الهامبخش فیلسوفان سیاسی مانند نیکولو ماکیاولی و ژان-ژاک روسو شدند. در آمریکا گروه سیاسی بنیانگذار جمهوری ایالات متحده (پدران بنیانگذار ایالات متحده آمریکا) مانند توماس جفرسون، جان آدامز، و بنجامین فرانکلین آن را نمونه خوبی برای پسزدن تفکر سیاسی عقب افتاده قرون وسطی و ساخت بنای جامعه مدرن و شیوه حکومتداری صالح میدانستند.از همین رو توماس جفرسون دو نسخه از آن را همواره با خود داشت. در آن دوران، خواندن کوروشنامه اثر کسنوفون و «شهریار» نوشته نیکولو ماکیاولی برای همه سران کشور اجباری بود.بسیاری دربارهٔ درستی بازتاب کورشنامه از تاریخ شاهنشاهی هخامنشی تردید دارند. چرا که بسیاری از رخدادهای آن دوران پس و پیش شدهاند یا با همتای تاریخی آن یگانگی ندارند. هم دوران نبودن کسنوفون (۴۳۱ تا ۳۵۵ پیش از میلاد) و کوروش (۵۸۰ تا ۵۳۰ پیش از میلاد) دلیل خوبی برای این است که چرا برخی رخدادها در کوروشنامه به دورههای پس از وی اشاره میکند. چه بسا، خاورزمینان برای شناسایی زندگی کوروش به رمان کسنوفون تکیه بسیار میکنند. هر چند تورات زندگینامه کوروش را به گونه دیگری نگاشتهاست
:: برچسبها:
کورشنامه ,
کوروپدیا ,
کسنوفون,
سپاهیان کوروش,
رساله جمهور نوشته افلاطون ,
ژولیوس سزار,
اسکندر مقدونی,
,
پاسارگاد، به سال ۱۳۸۳ خورشیدی مطابق با سال ۲۰۰۴ میلادی بر اساس بندهای یکم، دوم، سوم و چهارم معیارهای فرهنگی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید:
معیار یک: پاسارگاد نخستین نشانه بارز معماری سلطنتی هخامنشی است.
معیار دو: پایتخت شاهنشاهی پاسارگاد را کوروش بزرگ با مشارکت مردمان گوناگون امپراطوری که بنا نهاده بود ساخت این حرکت به صورت یک مرحله بنیادی در تحول هنر و معماری کلاسیک ایران درآمد.
معیار سه: محوطه باستان شناختی پاسارگاد با کاخها، باغها و آرامگاه کوروش بزرگ بنیانگذار سلسله هخامنشی یادبودی استثنایی از تمدن هخامنشیان در ایران است.
معیار چهار: مجموعه چهار باغی پادشاهی که در پاسارگاد بنیان گذاشته شده به صورت نمونهای مادر برای اینگونه معماری و طرحریزی در آسیای غربی درآمد.
:: برچسبها:
پاسارگاد,
معماری سلطنتی هخامنشی,
امپراطوری ,
هخامنشیان ,
آرامگاه کوروش بزرگ ,
,
|
|
وی در این کتاب سترگ درباره شاهان ایران نقل کرده است: «زندگی ایران به سیاست و جنگ بیشتر از مسائل اقتصادی بستگی داشت، و ثروت آن سرزمین بر پایهی قدرت بود، نه بر پایه صناعت؛ به همین جهت پایههای دستگاه دولتی متزلزل بود، و به جزیرهی كوچكی مینمود كه در وسط دریای وسیعی باشد و بر آن دریا حكومت كند، و این حكومت و تسلط، بنا و بنیاد طبیعی نداشته باشد.
سازمان شاهنشاهی، كه بر این مجموعه تسلط داشت، از نیرومندترین سازمانها و تقریباً منحصر به فرد بود. بر رأس این سازمان شخص شاه قرار داشت، و چون شاهانی در زیر فرمان او بودند، به نام «شاه شاهان» یا «شاهنشاه» خوانده میشد و جهان قدیم به این لقب اعتراضی نداشت، تنها یونانیان شاهنشاه ایران را «باسیلئوس»، یعنی «شاه» میخواندند.
قدرت مطلقه در دست شاه بود و كلمهای كه از دهان وی بیرون میآمد كافی بود كه هر كس را، بدون محاكمه و توضیح، به كشتن دهد ـ این راه و رسمی است كه بعضی از دیكتاتورهای زمان حاضر نیز در پیش گرفتهاند؛ گاهی نیز به مادر یا زن سوگلی خویش این حق فرمان قتل صادر كردن را تفویض میكرد. كمتر، از میان مردم و حتی اعیان مملكت، كسی را جرئت آن بود كه از شاه خردهگیری یا وی را سرزنش كند؛ افكار عمومی، در نتیجهی ترس و تقیه، هیچ گونه تأثیری در رفتار شاه نداشت.
هرگاه شاه فرزند كسی را در برابر چشم وی، با تیر میزد، پدر ناچار در برابر شاه سرفرود میآورد و مهارت او را در تیراندازی ستایش میكرد؛ كسانی كه به امر شاه تنشان در زیر ضربههای تازیانه سیاه میشد، از مرحمت شاهنشاه سپاسگزاری میكردند كه از یاد آنان غافل نمانده است.»
«اگر همه شاهان ایرانی روح نشاط و فعالیت كوروش و داریوش اول را داشتند، میتوانستند هم حكومت كنند و هم پادشاه، ولی شاهان متاخر بیشتر كارهای حكومت را به اعیان و اشراف و زیر دست خود یا به خواجگان حرمسرا وا میگذاشتند و خود به عشقبازی و باختن نرد و شكار میپرداختند.»
وی ادامه میدهد: «ارتش پایه اساسی قدرت شاه و حكومت شاهنشاهی به شمار میرفت، چه دستگاه شاهنشاهی تا زمانی سرپا میماند كه قدرت آدمكشی خود را محفوظ نگاه دارد. تمام كسانی كه مزاج سالم داشتند، و سنشان میان پانزده و پنجاه سال بود، ناچار بودند در هنگام جنگ به خدمت سربازی درآیند. یكبار چنان اتفاق افتاد كه پدر سه فرزند درخواست كرد كه یكی از آنان را از خدمت سرباز معارف دارند، و شاه در مقابل این درخواست فرمان داد تا هر سه پسر او راكشتند؛ پدر دیگری چهار پسر خود را به میدان جنگ فرستاد و از شاه تقاضا كرد كه پسر پنجم او را برای رسیدگی به كارهای كشاورزی نزد او بازگذارند؛ شاه فرمان داد تا آن پسر را دوپاره كردند، و هر پاره را در یك طرف راهی كه قشون از آن میگذشت آویختند.»
:: برچسبها:
شاهان ایران ,
شاهنشاه,
شاهان ایرانی,
حكومت شاهنشاهی,
كوروش,
داریوش اول,
ویل دورانت,
,
|